این خانم معلم کودکان بازمانده از تحصیل را نجات می‌دهد ضربه مهلک غرب بر بنیان خانواده با به رسمیت شناختن خانواده‌های تک والد و همجنس تأثیر شیردهی بر سیستم ایمنی مادر و نوزاد دستگیری مدیر یک آرایشگاه زنانه به خاطر تبلیغ کودک‌همسری فرزندآوری باید یک ضرورت ملی باشد نسل جوانِ باغیرت، متعهد و مسئولیت‌پذیر، نیاز آینده جامعه ماست شرایط حجاب با اجرای طرح نور تغییری کرده است؟ رسالت رو به گسترش آموزش زنان؛ کاهش شکاف جنسیتی کاهش مصرف نمک، راهی برای تسکین دردهای زنانه تدوین منشور مشاوره خانواده نهایی شد رشد ۲.۴۳ درصدی موالید مادران ۲۰ تا ۲۴ سال پویش ملی «مادران نسل رضوی» از دهه کرامت در سراسر کشور آغاز خواهد شد قرارگاه تعالی زن و خانواده در سال جدید با جدیت پیگیری می‌شود در چه سنی میزان باروری زنان پایان می‌یابد؟ سیده ملک‌خاتون نخستین زن حکمران شیعه سیده ملک‌خاتون نخستین زن حکمران شیعه مروری بر زندگی نخستین بانوی دارنده دکترای ریاضی در خراسان‌رضوی | انتگرال زندگی و حساب عاشقی! قرار نیست همه‌چیز به «خاطره» تبدیل شود تجلیل از بانوان موفق جامعه کارگری
سرخط خبرها
گل عزیز است غنمیت شمریدش صحبت!

گل عزیز است غنمیت شمریدش صحبت!

  • کد خبر: ۲۰۰۴۹۲
  • ۲۵ آذر ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۷
تا همین ۳، ۴ سال پیش بود که هر طور می‌شد خود را برای نماز جمعه به حرم امام رضا (ع) می‌رساند.

می‌رفت و برمی‌گشت. هم پای رفتن داشت و هم همتش را.

اما یکباره راه رفتن‌های طولانی برایش سخت شد و حرم رفتن‌ها و زیارت هایش کم و کم‌تر شد. کسی که هفته‌ای یکبار به زیارت می‌رفت حالا زیارت‌هایش به زور به ماهی یکبار رسیده بود.

دقیق خاطرم نیست که از چه زمانی تصمیم گرفتم حداقل هفته‌ای یکبار هر طور شده با او به زیارت بروم. تاکسی بگیرم و دم بست شیخ طوسی برای گرفتن ویلچر امانتی بدوم تا دفتر امانات ویلچر تا کمتر پیاده راه برود.

شب‌های جمعه یا صبح‌های جمعه قرارمان برای زیارت بود. هر طور بود خودم را به او می‌رساندم تا به همین بهانه من هم به زیارت هفتگی‌ام برسم.

قرارمان در حرم آقا ابتدا در دارالحکمه (محل مخصوص زیارت بانوان در صحن آزادی) بود. زیارت نامه و نماز‌های زیارتی و مستحبی‌اش را که می‌خواند راهی صحن گوهرشاد میشدیم. آخر در آنجا مکانی مخصوص زیارت افراد ناتوان با ویلچر بود.

در آنجا زحمتِ به زیارت بردن تا کنار ضریح افراد ناتوان و مسن را خادمان می‌کشیدند. ما هم که خانواده‌هایشان بودیم در صحن به انتظارشان می‌نشستیم.

بعد از حدود ۳۰ تا ۴۰ دقیقه زیارت تمام می‌شد. وقتی می‌دیدم که خادمی او را با ویلچرش آورده سریع خودم را به او می‌رساندم و ویلچرش را تحویل می‌گرفتم.

از زیارت که برمی‌گشت صورتش غرق اشک بود. دعا‌های خیر از زبانش لحظه‌ای متوقف نمی‌شد. آنقدر دعا می‌کرد که شرمنده‌اش می‌شدم و بعد هم روبروی ضریح فولاد صحن گوهرشاد می‌ایستادیم و سلام آخر را می‌دادیم و همچنان دعاهایش ادامه داشت.

این زیارت کردن‌ها تا همین ۹ ماه پیش ادامه داشت. حالا ۸ ماهی می‌شود که آسمانی شده. مادرم را می‌گویم. دیگر ندارمش.

حالا هر وقت به حرم می‌روم و به محل قرارهایمان می‌رسم، در دارالحکمه یا صحن گوهرشاد محل زیارت مخصوص افراد ناتوان یا مقابل پنجره فولاد این صحن که حضور می‌یابم، یا دختری را می‌بینم که مادرش را با ویلچر به زیارت می‌برد دلم از جا کنده می‌شود.

قرار بود با هم به زیارت امام حسین (ع) برویم، اما دست تقدیر او را برای همیشه از ما گرفت.

حالا در حسرتم که چرا بیشتر برای زیارت باهم به حرم نرفتیم. چرا بیشتر در جای جای حرم باهم خاطره سازی نکردیم؟

به دوستان و اطرافیانم همیشه توصیه می‌کنم تا دیر نشده دست بجنبانید و قراری با پدر و مادرتان بگذارید و خاطره سازی کنید.

شاید خیلی زود دیر شود و روزی برسد که حتی محتاج شنیدن یک لحظه صدایشان باشید.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.